معنی آژی دهاک
حل جدول
لغت نامه دهخدا
دهاک. [دَ] (اِ) مراتب عشرات در اعداد. (ناظم الاطباء).
آزی دهاک
آزی دهاک. [دَ] (اِخ) رجوع به آژی ده آک و ضحاک و آک و بیوراسب شود.
آژی ده آک
آژی ده آک. [دَه ْ] (اِخ) (از: آژی، مار + ده، عشره + آک، ظ. به معنی اسب) آزی ده آک. ضحاک. و رجوع به آک و بیوراسب شود.
ازدهاک
ازدهاک. [اَ زِ دَ] (اِخ) ازی دهاک. اژی دهاک. ضحاک. اژدها. اژدرها. رجوع به آک و بیوراسپ شود.
سپیتور
سپیتور. [س ِ پیت ْ وَ] (اِخ) کسی که جمشید را با اره به دو نیم کرد، و از پیکهای اهریمن خوانده شده است. (از فرهنگ ایران باستان ص 75). در فصل 31 بندهشن در فقره ٔ 5 آمده است «سپیتور» برادر جمشید است که با آژی دهاک (ضحاک) جمشید را کشت. (ااز یشتها ج 1 ص 187).
اجدهاک
اجدهاک. [] (اِخ) آژی ده آک. (ابن الندیم). ضحاک. رجوع به ضحاک و رجوع به آک شود.
لئونیداس دوم
لئونیداس دوم. [ل ِ ءُ س ِ دُوْ وُ] (اِخ) پادشاه اسپارت به اتفاق آژی سوم. (252 -236 ق. م.
ازهراک
ازهراک. [اَ هََ] (اِخ) نام اصلی ضحاک ماران است. (برهان). و آن محرف ازدهاک و اژی دهاک است.
پیورسپ
پیورسپ. [وَ رَ] (اِخ) لقب ضحاک. اژدهاک. دهاک. تلفظی از بیورسب است. رجوع به بیورسب و بیورسپ شود.
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
هو دهاک هو دام وه دهش
ضحاک
خنده کننده، بسیار خندان خندنده، روشن چون راه پارسی تازی گشته آژی دهاک دهاک بیور اسپ نام فرمانروایی ستمگر و خونریز که در اوستا و شاهنامه آمده او را ده آک یا ((ده عیب)) می گفته اند زیرا که این آک های دهگانه بر تن و روان او چیره بوده: زشت پیکری، کوتاهی، باد سری، بی شرمی، شکمبارگی، بد زبانی، ستمگری، شتابزدگی، بد دلی، دروغ گویی نوشته اند که هنگام زادن دو دندان پیشین داشته چنان که گویی می خندد و چون پدر و مادرش تازی بوده اند نام ضحاک یا خندنده را بر او نهاده اند (صفت) بسیار خنده کننده بسیار خند.
معادل ابجد
1041